روزگاریست زچشم اعتبار دل افتاده ام چون نگاه اشنا از چشم یار افتاده ام
دست رغبت کس نمیسازد بسوی من دراز چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده ام
اختیارم نیست چون گرداب در سر گشتگی نبض موجم در تپیدن بیقرار افتاده ام
عقده ای هرگز نکردم باز از کار کسی در چمن بیکار چون دست چنار افتاده ام
همچو گوهر گر دلم از سنگ گردد دور نیست دور از مژگان ابر نوبهاران افتاده ام
سلام
اولا برین با این لینک کردنتون.هیچ کدوم از لینک ها بجز آخری کار نمی کنند.
اون مهندس صنایع که می خواست دوئل کنه پس داره چی کار می کنه؟
دوم:بچه تو میمیری یه عنوان واسه متن هات انتخاب کنی؟
سوم:شماها چی کارتون به دختر برفی!!!!!!!!
چهارم:اگه شعر رو خودت گفتی که هیچ ولی اگه خدای ناکرده از جایی کش رفتی اسم نویسندش رو بنویس.
پنجم: نظر، نظرف نظر، نظر . . .
ششم:الان من یه نظر طلبکارم.
هفتم:چرا عنوان وبلاگت رو عوض مرتب عوض میکنی،عارف دلنشین ققنوس نما.
هشتم:دیگه عرضی نیست.شعرتم خیلی باحال بود.
این نظر دوم تنها برای دلگرم کردن شماست و فاقد هر گونه ارزش دیگر می باشد.
(یه کوچولو خوشحالی واسه اینکه درج پس از تایید برداشته شده).
الفبا